کد مطلب:88666 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:407

و در میان ذاکران از غافلان نیست











(ان كان فی الغافلین كتب فی الذاكرین و ان كان فی الذاكرین لم یكتب من الغافلین)

ترجمه: پرهیزگار اگر در بین غافلان و اهل غفلت باشد، از ذاكران محسوب می گردد و اگر در میان ذاكران باشد از غافلان محسوب نمی شود.

شرح: مرحوم خوئی در شرح خود می گوید: شارح معتزلی (ابن ابی الحدید) و ابن میثم بحرانی و غیر این دو در شرح فراز اول گفته اند اگر فرد متقی با غافلان از ذكر خدا و در مجلس آنها باشد، در زمره ی ذاكرین و اهل توجه نوشته می شود، زیرا اگر چه با زبان ذكر خدا نگوید ولی با قلب متوجه او هست و قلبش به یاد او می تپد.

سپس ادامه می دهد: ولی اظهر نزد من این است كه مراد و غرض از این فراز، تداوم ذكر پرهیزگار است یعنی با اینكه بین اهل غفلت و در مجلس آنهاست، مانند آنها غافل از یاد الهی نیست و مداومت بر ذكر دارد، زیرا آگاه است كه ذكر در میان

[صفحه 422]

اهل غفلت موجب زیاد شدن پاداش است. سپس در تائید نظر خود چهار روایت نقل می كند: امام صادق (ع) فرمودند: «الذاكر لله عز و جل فی الغافلین كالمقاتل فی المحاربین»، ذاكر خداوند عزوجل در میان غافلان مثل جهادگر در راه خدا در بین جنگجویان است».

در حدیثی دیگر رسول خدا فرمودند: یاد كننده و ذاكر خداوند در میان اهل غفلت مثل جنگ كننده در راه خدا در میان فرار كنندگان است و جنگ كننده در میان آنها برای او بهشت است. رسول گرامی به ابوذر نیز شبیه این را فرمودند كه ای اباذر ذاكر خداوند در میان اهل غفلت مثل مجاهد در راه خداوند در میان فرار كنندگان است.

در روایتی دیگر رسول گرامی فرمودند: كسی كه در بازار با خلوص یاد خداوند كند، در موقعی كه مردم غافل هستند، و مشغول به اجناس دنیوی در بازار هستند، خداوند برای او هزار حسنه می نویسد و خداوند او را در قیامت می آمرزد، آمرزیدنی كه بر قلب بشری خطور نكرده است.[1].

و در فراز دوم مولی می فرمایند: اگر در ذاكرین باشند جزو غافلان نام آنها نوشته می شود، زیرا وقتی با غافلان در زمره آنها نوشته نشدند به طریق اولی با ذاكرین كه باشند در زمره غافلان نوشته نمی شوند، آنها اگر با زبان در میان غافلان ذاكر نبودند، در میان ذاكرین و با آنها با زبان هم ذاكرند.

و ممكن است این فراز اشاره به خلوص پرهیزگاران باشد، كه در میان دیگر ذاكرین بواسطه درجه خلوصشان همچون ستاره می درخشند و در زمره غافلان نامشان ثبت نمی گردد و طوری حضور قلب دارند كه گویا دیگر ذاكران در برابر مقام اینها غافل محسوب می شوند.

خداوند درباره ی منافقین می فرماید: منافقان با خداوند خدعه می كنند و او هم

[صفحه 423]

با خدعه پاداششان دهد و هنگامی كه به نماز می ایستند، با حالت كسالت می ایستند و برای مردم ریا می كنند و ذكر خدا نمی كنند، مگر كم (یراوون الناس و لا یذكرون الله الا قلیلا).[2].

بعضی از مفسرین گفته اند: خداوند ذكر آنها را قلیل شمرده، زیرا خداوند سبحان ذكر آنها را قبول نمی كند و هرچه را خداوند رد كند، آن قلیل است. ذكر باید با خلوص باشد وگرنه انسان ریاكار مشرك است، مرحوم خوئی روایتی را آورده كه امام صادق از پدرانشان نقل می كنند كه از رسول الله سوال شد درباره ی اینكه نجات در روز قیامت در چیست؟ فرمودند در اینكه خدعه نكنند خداوند را، كه با آنها خدعه می كند... گفته شد: چگونه با خدا خدعه و نیرنگ می شود، فرمود به اینكه عمل می كند بر طبق امر خداوند و غیر او را با این عمل اراده می كند و برای خدا انجام نمی دهد، پس از ریا بپرهیزید، زیرا شرك به خدا است، ریا كننده روز قیامت با چهار نام خوانده می شود. ای كافر، ای فاجر، ای غادر (نیرنگ زننده و حیله كننده) ای خاسر (زیانكار) عمل تو نابود شد و اجر و پاداش تو باطل گشت و برای تو امروز بهره ای نیست، از كسی اجر خود را بگیر كه برای او عمل كردی.

ذاكر ریائی نه اینكه نامش در دفتر غافلان است بلكه در دفتر محرومان و زیانكاران است و خداوند ما را از شر ریا مصون دارد.

آری از صفات پرهیزگاران این است كه در میان غافلین نیز در یاد خدا هستند و در میان افراد خواب بیدارند. بسیاری را می بینیم كه برای توجیه كار باطل خود می گوید، نمی شود در میان بی نمازها نماز خوان بود، نمی شود در میان افراد «متمدن و امروزی»، «امل» بود، چگونه می شود در جائی كه پر از فساد است آلوده نباشم چطور در خانواده ای كه پدر و مادرم بی نماز و غیر مقید به شریعت هستند، صالح و با تربیت باشم، چطور در جامعه ای كه پر از نیرنگ و حیله و كلاه سر مردم گذاردن است

[صفحه 424]

من سالم باشم، چطور در بازاری كه غش در معامله و دروغ رواج دارد من از این كارها نكنم؟!

آری عزیزم! می شود، پرهیزگاران چنین كردند و شد، نه امل شدند و نه فاسد و نه نیرنگ زن، آنها نمی گویند «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» بلكه به قول آن شاعر «همرنگی تو مایه ی رسوائی توست».

گرچه محیط و عوامل اجتماعی موثر است ولی علت تامه برای انحراف نیست، و اینها عذری نیست كه در روز محشر مورد پذیرش قرار گیرد، آری در هر لحظه می توان به یاد خدا بود و چنان كرد كه غافلان نیز متذكر شوند، چرا من تحت تاثیر آنها قرار گیرم، آنها تحت تاثیر من باشند، چرا آنها بر باطل خود این قدر استقامت كنند و من بر حق خود استقامت نكنم!

به یاد خدا باش و غفلت مورز كه خداوند فرمود: «و من یعش عن ذكر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین، كسی كه از یاد خداوند رحمان روی گردان شد، برای او شیطانی می گماریم كه همواره قرین او باشد».[3].

برای ذكر سه مرحله گفته اند: 1- با زبان، كه زبان دائما مشغول به اوراد و اذكار شرعی باشد، تا هر آن، غفلت را از خود دور كند 2- با قلب- با توجه و ذكر قلبی كه در اثر تكرار و تداوم ذكر زبانی نیز حاصل می شود، دل به یاد الطاف و نعمت و نقمت خدا می افتد و مواظب و مراقب است تا دلش نلغزد 3- با عمل، كه عمل او عملی است برای خدا و هر كس ببیند متذكر خداوند می گردد.

در سفارشاتی كه رسول الله به مولی علی (ع) فرمودند، آمده: یا علی سه چیز است كه این امت طاقت انجام آن را ندارند، 1- مواسات و برادری 2- انصاف و حق دادن از صمیم قلب به مردم 3- ذكر خداوند در هر حالی و ذكر تنها سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر نیست، بلكه این است كه به حرامی از حرامهای

[صفحه 425]

الهی برخورد كند و از خداوند عزوجل بترسد و تركش كند.[4].

عوامل تذكر: دقت در حوادث سخت روزگار و مصائب روزمره افراد و مشاهده آثار گذشتگان و سرزمینهای بلا دیده و ویرانه های آنها و اشیاء باقیمانده در موزه ها موجب ازدیاد ذكر و رفع غفلت است، تامل در كلام مولی كه فرمودند: «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه، چیزی را ندیدم مگر اینكه خدا را قبل و بعد و با او دیدم» به انسان درس تذكر می دهد، ببینیم هر چیزی خالقی و حافظی و نگاه دارنده ای دارد كه پس از نابودی آن باقی است.

چرا این همه به مسئله ذكر اهمیت داده شده است، فلسفه آن چیست؟ دو نكته را اجمالا در جواب این سوال می توان گفت: 1- عالم دنیا طبیعتش غفلت زا است، لذا از پیامبر نقل شده، كه روزی هفتاد مرتبه استغفار می فرمود، زیرا طبیعت پرداختن به این عالم مادی موجب گرایش و توجه به ماده است موجب وابستگی و دلبستگی به عالم فانی است و موجب روی گرداندن از عالم باقی است، دست به هر كاری بزنیم ما را به خود مشغول می كند، خانه ساختن، كسب و كار، نوشتن، بذر افشاندن، مطالعه كردن، با دیگری سخن گفتن همه و همه عاملی برای توجه به امری دنیوی است، كه باید در هر كاری متوجه خدا بود، در محضر بزرگ خطا كردن موجب شرمساری است، باید به یاد دادگاه او و محاسبه مثقال ذره باشیم، این توجه در این عالم آثار بسیاری، چون آثاری تربیتی، اخلاقی، اجتماعی و سازندگی دارد.

2- ذكر و یاد محبوب، محبت آفرین است، هر چه بیشتر دوستم را یاد كنم، محبت او در اعماق دل من عمیق تر می شود، هر چه از خدا بیشتر یاد كنم، حب او در قلبم ریشه دارتر می شود تا جائی كه وابستگی به او پیراستگی از همه چیز است و مسلما دوستی و عشق به محبوب مانع از خطائی است كه موجب ناراحتی او می گردد چه رسد به خطا در حضور و محضر او.

[صفحه 426]

این همه خصوصیات برای ذكر، مسلما تنها ذكر لفظی و لقلقه زبان نیست، بلكه باید قلب و عمل را نیز متوجه یاد خدا كرد، باید اطاعت مولی و ترك محرمات را در همه حال مراعات كرد.

اصبغ بن نباته گفت، امیرالمومنین فرمود: «الذكر ذكران: ذكر الله عز و جل عند المصیبه و افضل من ذلك ذكر الله عند ما حرم الله علیك فیكون حاجزا» (ذكر دو نوع ذكر است: ذكر و یاد خداوند عزوجل در مصیبت، و افضل از آن ذكر خداوند است نزد آنچه خداوند بر تو حرام كرده است، پس آن ذكر و یاد، مانعی برای ارتكاب حرام است)[5].

حسن بصری در حدیثی گوید: امیرالمومنین (ع) روزی وارد بازار بصره شدند و مردم را مشغول خرید و فروش دیدند، از دیدن آن وضع به شدت گریه كردند، سپس فرمودند: ای بندگان دنیا و عمله های دنیا پرستان، اگر روز را به خرید و فروش و قسم خوردن و معاهده (در امر معاش) مشغولید و در شب در رختخواب خود استراحت می كنید و در خلال این امور از آخرت غافل هستند، پس چه زمانی برای آخرت زاد و توشه برمی دارید، و چه وقتی در مورد معاد تفكر می كنند؟[6].

مولی علی (ع) می فرمایند: «من غفل غرته الامانی و اخذته الحسره اذا انكشف الغطا و بدا له من الله ما لم یكن یحتسب» انسان غافل، آرزوهایش او را مغرور می كند و ندامت او را فرا می گیرد وقتی كه روز قیامت آشكار شد و پرده ها كنار رفت برای او از طرف خداوند ظاهر می شود آنچه كه به حساب نمی آورد (چیزهائی در پرونده او نوشته شده كه فكر نمی كرد در پرونده او ثبت باشد)[7] اگر می خواهید بدانید در یاد خدا هستید و یا از آن غافلید، پیامبر چهار علامت برای غافل فرمودند:

[صفحه 427]

فرمودند: یكی كور دلی، دوم اشتباه كاری و سهو، سوم بازیگری و مشغول به امورات باطل و چهارم فراموشی از حق.[8] شیخ (ابوسعید ابی الخیر) را گفتند كه فلان كس بر روی آب می رود گفت سهل است بزغی (وزغی و قورباغه ای)[9] و صعوه ای (گنجشك[10] و هر پرنده ای شبیه آن) نیز بر روی آن می برود گفتند كه فلان كس در هوا می پرد گفت زغنی (پرنده ای كوچكتر از كلاغ)[11] و مگسی نیز در هوا بپرد گفتند فلان كس در یك لحظه از شهری به شهری می رود شیخ گفت: شیطان نیز در یك نفس از مشرق به مغرب می شود، این چنین چیزها بس قیمتی نیست مرد آن بود كه در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق داد و ستد كند و با خلق درآمیزد و یك لحظه از خدای غافل نباشد.[12].

شاعری در مورد عدم غفلت چنین سروده است:


آن بنا كز عمل خیر، یكی كاخ بلند
و آن بنا كز عمل زشت، یكی غار بلاست


نفس را با همه بیمی كه مرگش باشد
آرزوهای درازیست كه خبط است و خطاست


كار ما چیدن و آئین فلك بر چیدن
عمر، وا كردن و پیچیدن طومار قضاست


خانه ی ما شود آخر، به خدا لانه ی جغد
سهم میراث خور است آنچه كه در خانه ی ماست

[صفحه 428]

بنده خاص خدا، زندگیش در رنج است
بهر او، جام شراب اجلش جام شفاست


شب كه سر می نهد آشفته به بالین، گوئی
صبح فرداست، كه غوغای قیامت برپاست


ترسمت فرصت توفیق به فردا ندهند
باری، امروز كن آن توبه كه طوق فرداست


در سكوت ابدی وحشت گورستان بین
گوئی از هر طرفش ناله و فریاد به پاست


كه هلا، روی زمین پای به غفلت ننهید
كه سر پادشهان زیر كف پای شماست[13].


صفحه 422، 423، 424، 425، 426، 427، 428.








  1. شرح خوئی جلد 12، صفحه 147.
  2. سوره ی نساء، آیه ی 142.
  3. سوره ی زخرف آیه ی 36.
  4. سفینه البحار، جلد 1، ماده ذكر، صفحه 484.
  5. سفینه البحار، جلد 1، ماده «ذكر».
  6. سفینه البحار، جلد 1، صفحه 674.
  7. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 323، ماده «غفل».
  8. عرفان اسلامی جلد 2 صفحه 117 (از امام صادق (ع) هست كه لقمان به فرزندش سه ملامت را برای غافل شمرد و آن سه تای آخر است (لهو و سهو و نسیان).
  9. فرهنگ معین و عمید.
  10. فرهنگ معین و عمید.
  11. فرهنگ معین و عمید.
  12. دیداری با اهل قلم جلد 1 صفحه 189 به نقل از «خواندنیهای دلنشین» جلد 1 صفحه 105.
  13. دیداری با اهل قلم جلد 1 صفحه 182.